دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

جمعه15 فروردین93

(جامانده از 16-15 ماهگی) سلام قند و نبات خونه روز جمعه چون آخرین روز تعطیلات بود و هوا عالی همراه بابایی رفتیم جنگل زارع گردش شما هم که عاشق ددر و طبیعت کلی حال کردی قبل رفتن تو راه پله جلو در خونه تو پارکینگ (بخش زیرزمینیش) تو راه جنگل...در حال تنظیم ساعت ماشین دینای عاشق طبیعت درحال نظاره جنگل اینجا لج یه ماشین خوشگل رو کردی و همش میخواستی بری پیشش دوباره برگشتی پیش ماشین اینجا هم پارک داخل جنگل اینجا هم پدر و دختر دستتون رو گذاشتین پشتتون دارین قدم میزنین آخه نه که قیافت کم شیبه باباته...خلقیاتش رو هم اموزش میده بهت تا زیراکس زیراکسش شی این هم م...
7 ارديبهشت 1393

13 به در

(جا مانده از 16-15 ماهگی) سلام عشقم بالاخره بخت عکسهای 13 به درت باز شد البته دیشب 2 با پستش رو تا نیمه نوشتم و نمیدونم چی شد یکهو پرید...خدا کنه ایندفعه بشه بذارمش عسلکم امسال دومین 13 به در عمرت بود و برعکس پارسال که همش با هم تو ماشین بودیم و دردسر شیر نخوردنت و... باعث شده بود زیاد خوش نگذره ...امسال خییییلی خوش گذشت در ضمن امسال برعکس سالهای دیگه که با کل خاندان مامان سلیمه بیرون میرفتیم و خیلی شلوغ پلوغ بوووود...خانواده خودمون تنها بودیم...یعنی مامان سلیمه.باباعبدل.دایی جون. زندایی جون.بابایی.من و شماااااااااااا حالا عکسها اول عکست رو با مامان سلیمه عشقمون میذارم که با وجود پادرد و مریضیش بعد من و دایی جون داره برای...
7 ارديبهشت 1393

lمیوه دلم میوه چین می شود

سلام عشششق مامان عسلکم جمعه یعنی 5 اردیبهشت 93 صبح که پا شدیم سه تااایی رفتیم جنگل زارع و من و شما که عاااشق طبیعتیم یه دل سیییر از هواخوری درآوردیم بعد هم رفتیم خونه مامان سلیمه اینا نهااااار بعد استراحت بعد از ظهرررررررر همگی باهم رهسپار باغ بابایی شدیییییییم و اونجا دخمل گل مامان اولیییییییییین میوه چینیش رو(گوجه سبز یا همون آلوچه خودمون)انجام داااد فدات شم الهیییییییییییی...قربون دستهای کوچولوت برم که انقدر نااز میوه می چیدی (البته عکسهات تو گوشیمه که هر وقت وصل کامپیوتر شد میذارم تو پستت) میییییییوه دلم ...اولین میوه چینیت مباااااااااااارک ...
7 ارديبهشت 1393

پیاده روی مادر و دختری

سلام دختر ددری مامان این روزا دیگه اصصصصصصصصصصصصلا تو خونه بند نمیشی و از وقتی بیدار میشی کنار پشتی (سد جلو راهرو) وایستادی و ددر ددر می کنی من هم نمیدونم به کارهام برسم یا شما رو به ددرت برسونم خلاصه یه روز که خودم هم بد جور هوای ددر و پیاده روی به سرم زده بود شما رو حاضرت کردم و راه افتادیم کلی گشتیم و گشتیم و بالاخره خسته شدیم و تاکسی گرفتیم (اولین باریکه با هم سوار تاکسی شدیم البته تنهایی) و رفتیم خونه باباعبدل البته تو تاکسی هم ازت عکس گرفتم اما نمیدونم چرا گوشیم وصل کامپیوتر نمیشه درستش کردم عکسشو میذارم اینها هم عکسای دوربینه وقتی رسیدیم خونه بابایی این هم دختر عااااشق پله نوردی وقتی ه...
4 ارديبهشت 1393

پاتوق قدیمی ...کارهای تازه

سلام عشقم پاتوق مورد علاقت رو که یادت هسسسسسسسست جدیدا هر کاری که نمیذاری انجام بدیم اونجا میشه... فکر کنم مثل کیش منطقه آزاد کشور کوچولوته مثلا چند وقت پیش میخواستیم عوضت کنیم اما رضایت نمیدادی از اونجا بیای پائین ما هم بالاجباااااااااار... ...
4 ارديبهشت 1393

دینا حامی حیوانات

سلام عششششق مهربونم همونطور که قبلا گفتم عاشق حیوونایی ...حتی حشرات و روزیکه یه پشه یا مگس مهمون خونمون باشه کار من راحت تره چون شما محو و ماتشی و من راحت بهت غذا میدم و همش هم مشغولشی صدای خیلی از حیوونا رو هم بلدی درآری حتی زنبور: که به قول شما میگه سسس اینا هم عکس شما در حال نظاره یک پشه میهماااااااااان و این هم خود پشه جااااااااان این یه قلم جنس جونور دوستیت رو خداااااا رو شکر به خودم کشیدی تو این عکسها هم داری به ماهی قرمزهای خونه مامانی سلیمه غذا میدی اینجا هم چند وقت پیشه که گیر داده بودی به بابا و میخواستی براش بع بعی شی اون راه میرفت و شما 4 دست و پا کنارش بع بع کنان م...
4 ارديبهشت 1393

دختر اهل مطالعه

سلام عسلکم همونطور که گفتم عاااااااشق کتاب و مطالعه ای و چون وقتی نینی تر بودی همش با کتاب حمام بازی می کردی اصلا کتابهات رو پاره نمی کنی و فقط خیلی دقیق می خونی و راجع به عکسهاش ازمون می پرسی اینجا هم نشستی به خوندن روزنامه های بابایی ...
4 ارديبهشت 1393

غیبت چندین روزه

سلام عشق قشنگ مامان امروز دقیقا 1 سال و 4 ماه و 9 روزته و اومدم بابت غیبت چندن روزم ازت عذر بخوام آخه میدونی علاوه بر اینکه شارژمون تموم شده بووووووووووود یه عاالم اتفاق هم افتاد ه بووووووووووود یه مدته تنت یه کم گرمه که نمیدونم مال داغی هوااست یا ... موضوع بعدی هم اینه که عموی بزرگم فوت شده...که من خییییلی دوسش داشتم و الان یه عااااااالم غم تو دلمه میدونی چون قرار بود 12 اردیبهشت عروسی خاله سپیده باشه و به قول خودش عروسیمون به عذا بدل شد امیدوارم شما همش خوشی و شادی عزیزانت رو ببینی و مثل ما همش در عذا نباشی آخه میدونی نمیدونم چرا یکهو  کل خاندانمون دارن تو دیار باقی با هم قرار ملاقات میذارن ببخش عزیزم که پست و...
4 ارديبهشت 1393